جدول جو
جدول جو

معنی لک لا - جستجوی لغت در جدول جو

لک لا
مجموعه ی وسایل پارچه ای، پشمی و نخی منزل، از قبیل جامه و لباس، رختخواب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک لا
تصویر یک لا
پارچه یا جامۀ نازک، لباس بی آستر، پارچۀ کم عرض
فرهنگ فارسی عمید
تکۀ چوبی وصل به دول آسیا که هنگام گردیدن سنگ آسیا به حرکت می آید و به آن وسیله گندم در گلوی آسیا ریخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لک لک
تصویر لک لک
لک لک، پرنده ای با پاهای بلند و گردن دراز و بال های بزرگ و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه می گذارد و از حشرات و موش و مار تغذیه می کند، بلارج، لقلق، حاجی لک لک
سخنان بیهوده، هرزه و یاوه
لک لک هندی: در علم زیست شناسی نوعی لک لک با پرهای زیبا که در مرکز آسیا و افریقا پیدا می شود و زیر گردن خود کیسۀ گوشتی بزرگی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(لُ لُ)
شتر کوتاه سطبر درشت اندام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
دهی از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 21هزارگزی جنوب باخترقصبۀ اسدآباد و دوازده هزارگزی شوسۀ اسدآباد به کنگاور. جلگه، سردسیر و مالاریائی و دارای 865 تن سکنه. آب آن از چشمه و استخر طبیعی. محصول آنجا غلات، حبوبات، لبنیات و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است و تابستان از طریق یوسف آباد و حسام آباد اتومبیل توان برد. مزرعۀ سراب لک لک جزء آبادی است. در دشت اطراف این ده میش مرغ بسیار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام ده کوچکی از بخش حومه شهرستان ساوه و دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
دهی جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، واقع در سی هزارگزی جنوب باختری سراسکند و پنج هزارگزی خط آهن میانه به مراغه. کوهستانی، معتدل و دارای 203 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
چیزی که یک تا بیشتر نداشته باشد. ضد دولا و مضاعف. (از ناظم الاطباء) ، که آسترندارد. یک تو. بی آستر. (یادداشت مؤلف) :
مرغ بریان پیچ در نان تنک
کآن بدان از جامۀ یک لا خوش است.
بسحاق اطعمه.
قد صوف سبز سرتاپا خوش است
وآن بز کتان به بر یک لا خوش است.
نظام قاری (دیوان ص 43).
، نازک. پرپری، کم دوام. بی دوام
لغت نامه دهخدا
(سِ کِ لَ)
دندان معشوق. (رشیدی). کنایه از عقد دندان محبوبان، عقد مروارید. (برهان). رجوع به سلک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لا لا
تصویر لا لا
خوشحالی کامل
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای دارای پاهای بلند و گردن دراز و بالهای بزرگ و دم کوتاه از اکدی بلارج اچوپیل از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک لک
تصویر لک لک
((لَ لَ))
لک لک، لقلق، زاغور، حاجی لک لک، پرنده ای است با پاهای بلند و گردن دراز که در جاهای بلند لانه درست می کند و خزندگان و حشرات را شکار می کند، کنایه از سخنان هرزه و یاوه
فرهنگ فارسی معین
دیدن لک لک درخواب چهاروجه است.
اول: مردی دهقان.
دوم: پادشاهی ضعیف و ناتوان.
سوم: پاسبان.
چهارم: غریبی و درویشی (شخص غریب وفقیر).
یوسف نبی (ع) می فرماید:
دیدن لک لک وکلنگ و مرغان دیگر نعمت حلال است
- امام جعفر صادق (ع)
دیدن لک لک به خواب، دلیل بر زنی است بی آزار و عاقبت اندیش و با حسب و نسب. اگر بیند لک ککی داشت، با چنین کسی صحبت دارد. اگر دید لک لکی بر بام خانه او نشست، دلیل است مهتری به خانه او آید. اگر بیند لک لک را بکشت. دلیل که دشمن را بکشد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
اندک اندک، کم کم، نوعی راه رفتن اسب، یکی از انواع راه رفتن و طی طریق اسب که یورتمه و چهارفصل شیوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی، از توابع نرم آب دوسر ساری، نام مرتعی در کتول
فرهنگ گویش مازندرانی